ایدئولوژی معرفت خواندن



شرح خلاصه : مجموعه سؤالات بنیادین از مدرسه معرفت
سطح : عمومی
تاریخ : 2020/05/10
نویسنده : استاد رضا
ایدئولوژی معرفت

 

«ایدئولوژی معرفت»

"مجموعه سؤالات بنیادین از مدرسه معرفت"


دین شما چیست؟

دین ما آن چیزی است که ما را به خدای خود نزدیک‌تر کند. پس می‌تواند گیاه، سنگ، انسان یا عظمتی در آفرینش باشد.

چطور می‌فهمید که به خدای خود نزدیک می‌شوید؟

نزدیکی به خدا عشقی در دل عارف ایجاد می‌کند که همه‌چیز و همه‌کس را دوست می‌دارد و به همه‌چیز عشق می‌ورزد. زمانی که شما همه‌چیز و همه‌کس را عاشقانه دوست داشتید، خدا در قلب شماست.

پس خودِ خدا چه می‌شود؟

برای ما انسان‌ها درک و داشتن خدا ممکن است تخیلی بیش نباشد. چه بسیار آدمیزادی که خدایی را تخیل می‌کند و از آن تخیل دستور می‌گیرد و بر آن دستور، بنده خدا را می‌کُشد و یا می‌آزارد. هرآن‌کس که از تخیلات و افکار خود دستور می‌گیرد، احتمال شیطان بودنش بس بزرگ‌تر و بیشتر از خدا بودنش است. برای پرهیز از تخیل در مورد خدا، بهتر است تجلی خدا را در نظر گرفت. تجلی خدا هر آن چیزیست که او آفریده است؛ هر انسان خوب و بد، هر حیوان و هر ذره‌ای از این عالم. تمام جهان تجلی خالق است. چطور می‌توانید تجلی خالق را در جایی و قسمتی و چیزی دوست نداشته باشید و تنفر و خشم داشته باشید و سپس بگویید که من برای خدا نماز می‌خوانم و برای خالق کار می‌کنم.

چطور می‌شود به خدا خدمت کرد؟ آیا با دعا و نماز؟

دعا و نماز خدمت به خدا محسوب نمی‌شود. دعا و نماز ابزاری برای رشد انسان است. دعا می‌کنیم و نماز می‌خوانیم که قلب ما و ارتعاش ما به سمت خداوند نزدیک شود و سپس این نزدیکی به ما ارتعاش بهتری بدهد که بتوانیم بر خشم و غرور و شهوت خود مسلط شویم و با ارتعاش الهی بتوانیم به بشر خدمت کنیم.

چه جور خدمتی مد نظر شماست؟

بزرگترین خدمت؛ محبت در دل، نسبت به تمام جهان و تمام موجودات اوست.

محبت یعنی چه؟ چه کاری باید انجام داد که محبت به دیگران باشد؟

محبت، لزوماً نیازمند انجام عملی فیزیکی نیست. محبت وابسته به چیزی و کسی نیست. محبت نیاز به هیچ عملی ندارد. محبت در واقع "خاصیتی در دل است"، آن چیزی که شما در دلتان نسبت به جهان و آدم‌هایش دارید.

حسی که در دل شما وجود دارد یا محبت و عشق است و یا خشم، کینه، ناراحتی، غر و شکایت و هزاران چیزی که از جنس غیر عشق و محبت است.

وقتی کسی به ما بدی می‌کند، آیا باز هم باید محبت به او را در دل احساس کنیم؟

در هر ارتباطی بین دو نفر مشکلاتی وجود دارد. حتی اگر کسی بدی کرد و با عملکردِ بدِ آن شخص، خشم یا ناراحتی و غم و غصه در شما پدیدار شد، یعنی اندازه محبت و عشق در قلب شما کمتر از اندازه ضربه طرف مقابل است.

پس هرگاه کسی توانست شما را ناراحت کند، او مرز ضعف شما در عشق را به شما نشان داده است.

تصور کنید بچه‌ای بارها به مادرش توهین و حتی ظلم می‌کند. اما در اکثر مواقع چون اندازه عشق مادر بیشتر از خطای بچه است، مادر چشم‌پوشی می‌کند و در دلش محبت را ادامه می‌دهد. اگر مادر عشق قلبی‌اش کم باشد، به طور واضح عذاب می‌کشد و اذیت می‌شود.

پس باید محدوده و اندازه عشق را آن‌قدر افزایش داد که ظلمِ تمام جهان در آن بگنجد و از حالت عشق و محبت خارج نشود. این خاصیت خداوند است و ما باید بتوانیم برای رسیدن به خدا، این خاصیت خداوندی را که "عشق و محبت" نامیده می‌شود، به دست بیاوریم.

پس برای محبت نباید کاری فیزیکی انجام بدهیم؟ مثلاً با زبان، پول و یا کمک‌های فیزیکی دیگر؟

هزاران آدم هستند که از نظر مالی کمک می‌کنند تا به بهشت بروند و یا برای ثواب کاری می‌کنند. هزاران آدم هستند که کاری را برای خودنمایی و ریاکاری انجام می‌دهند. هزاران آدم هستند که در اعماق قلبشان عشق واقعی پیدا نمی‌شود و در تنفر غرق هستند و فقط برای پوشاندن تنفرهای خود دوست دارند کار خوبی انجام بدهند که حس خوب بودن برایشان ایجاد کند. پس انجام کار خوب ممکن است هیچ عشقی خلق نکند و عشقی نداشته باشد.

در بخشش یک میلیون تومان پول، می‌تواند دیوی در شخص بخشنده نهفته باشد. نتیجه این بخشش دیو، عشق و محبت دل نخواهد بود و حتی ممکن است شیطانی در آن نهان شده باشد.

شیطان چیست؟

شیطان، خود ما آدمیزاد هستیم. افکار ما، خودخواهی‌های ما، خشم و دیگر خصوصیات شیطانی ما. هیچ شیطانی آدم نکشته است، غیر از همین شیطان آدمیزاد. و هیچ شیطانِ تخیلی از عوالم بالا و پایین، ظلمی به بشر نکرده است، غیر از همین شیطان آدم‌نما.

یعنی می‌گویید شیطان نداریم و فقط ما هستیم؟

قطعاً شیطان داریم ولی آن شیطان کاری از دستش برای آدمیزاد گمراه زمینی برنمی‌آید. چون این آدمیزاد، خود جلوه فعالی از شیطان است. شیطان وقتی فعال می‌شود که شخصی سعی به پاک شدن و تغییر نماید و تبدیل به آدمی بهتر شود، آن‌وقت ممکن است شیطان سراغ آن شخص برود. در این زمان و این مکان و این سیاره و این سطح، در واقع خود ما شیطان هستیم.

پس ما شیطانی هستیم که باید از شیطان پاک شویم؟

بلی. هر آدمی مجموعه‌ای از نفسانیات زمینی یا به اصطلاح همان شیطان است. اما در دل هر آدمی، بذری از خدا قرار دارد. این بذر در دل هر آدم خوب و بدی وجود دارد. هر آدمی که به بذر الهی خود و به سرشت الهی خود آب دهد و سعی کند، کم‌کم در مسیر رشد الهی قرار خواهد گرفت و بذر او بر اثر دانش و سعی رشد می‌کند. و سپس هر قسمتی از این بدن و نفس و روح، ریشه‌ای از بذر خداوند می‌شود.

پس ما باید شیطان را نفرین کنیم و خدا را بخواهیم؟

این جمله مصداق شیطانی است که با شیطانی دیگر جنگ و دعوا و خشم دارد. دلی که توانایی نفرین کردن دارد، جایگاه خداوند نیست.

پس نباید شیطان را نفرین کنیم؟

"از کوزه همان تراود که در اوست"

طلب نفرین و ناله و خشم برای دیگران، خودِ شخص را آلوده می‌کند. اولین قربانی‌ خشم، خود شخص است. اولین قربانی نفرین، خود شخص است.

در جهان ما خشخاش و تریاک وجود دارد که ماده‌ای افیونی و مضر است. حال آیا باید آن را نفرین کرد و از روی زمین پاک کرد؟ خیر. این گل خاصیت درمانی دارد و مفید است و باید این عقیده ناسالم، که قصد سوءاستفاده از گیاه را دارد، حذف کرد. پس آدمیزاد باید مراقب باشد و از هر چیزی صحیح استفاده کند.

آیا می‌گویید که شیطان مفید است؟

هرآنچه در عالم وجود دارد، خلق خداوند است. خداوند هیچ‌چیز غیرمفیدی خلق نکرده است. چیزی در عالم نیست که گوش به فرمان خدا نباشد و کنترل آن از دست خداوند خارج شده باشد. اما حکمت خداوند برای ما قابل درک نیست.

اگر فکر می‌کنید که شیطان بدون اجازه خداوند کار می‌کند و خداوند بر او کنترلی ندارد، سخت در اشتباه هستید. شیطان از خداوند اجازه دارد که در زمین حکمرانی کند.

هرآنچه در زمین و آسمان است مسخر خداوند است، گرچه بیشتر مخلوقات این را درک نمی‌کنند و نمی‌دانند که آن‌ها نیز بر اراده خداوند کار می‌کنند و فکر می‌کنند مستقل هستند.

آیا می‌گویید که شیطان خوب است؟

خیر. من از حکمت خداوند حرف زدم و نه از خوبی شیطان. شیطان سعی بر گمراهی آدمیزاد دارد. آدمیزاد نیز سعی در پیدا کردن مسیر الهی دارد. شیطان به دلیل کینه‌های خود سعی بر این دارد که نگذارد انسان مسیر الهی را بیابد. تا حد بسیار زیادی نیز موفق بوده است. شیطان، تنفر و خشم‌های خود را در زمین و آدمیان می‌ریزد و آدمیان بر اساس افکار او زندگی می‌کنند. ما نیز در طرف مقابل شیطان هستیم. باید از شیطان عبور کنیم تا به خدا برسیم.

تنفر از شیطان ما را به خدا می‌رساند؟
خیر، تنفر خود شیطان است! وقتی از شیطان یا هر چیز دیگری در این جهان متنفر می‌شوید، شیطان را در درون خود آورده‌اید، پس به شیطان باخته‌اید. شیطان نیروی مقابل ما است و ما باید با خوش‌دلی، عشق، محبت، ایثار، شکر، رضایت و نیک‌خواهی از او بگذریم، نه با تنفر، ناراحتی، مرگ، خشم و غیره.
حال نگاهی به قسمت بسیار کوچکی از حکمت خدا کنیم. بیایید کره زمین را از بالا ببینیم.

زمین در تسلط شیطان است و آدمی با داشتن اتمی از خدا در قلب، در مدیریت شیطان است؛ و آسمانی وجود دارد که فقط سرشار از وجود خداوند و عشق الهی است. هرآن‌کس که آن اتم خداوند را بگیرد و بتواند از تمام وسوسه‌های شیطان بگذرد، به خدا می‌رسد. حال بگویید که آیا شیطان محافظ قلمروی آسمان‌ها نیست؟ اگر شیطان نبود، آدمیزاد قلمروی آسمان‌ها را نابود نمی‌کرد؟ پس شیطان فکر می‌کند که دشمن آدمی است، بلکه او حتی محافظ آسمان نیز هست. دوباره تکرار می‌کنم: هر‌آنچه در جهان وجود دارد، مفید است، چون با حکمت الهی آفریده شده و در تسخیر خداوند است.

آیا شما مسلمان هستید؟

قطعاً ما مسلمان هستیم. ولی وقتی کسی در اجتماع می‌گوید ما مسلمان هستیم یعنی دین خود را جدا می‌کند. در جداییِ دینی میان انسان‌ها، عشق نمی‌گنجد. ما مسلمان هستیم، همچنین مسیحی نیز هستیم. همچنین یهودی، بهایی، هندو، تبتی، مایان و صوفی و غیره نیز هستیم.

هر دینی، یک زبان الهی و مقدس است. شما حکمت الهی را چه به زبان انگلیسی بگویید، چه به فارسی و چه عربی، فرق نمی‌کند و تنها تفاوت در زبان است. اسلام زبان مقدس الهی رسول‌الله است. همچنین خلیل‌الله زبان الهی مقدس خود را دارد. همچنین دین موسی، عیسی، بودا، کریشنا و دیگر دین‌های جهان. ما باید زبان را رها کرده و تنها به خدا بچسبیم. آنان که سر زبان‌های مختلف الهی جنگ می‌کنند، خود شیطان‌های بزرگی هستند.

شما با کدام‌یک از این زبان‌ها حرف می‌زنید؟

ما چند زبانه هستیم و بستگی به مخاطب ما دارد. اگر انگلیسی زبانان با ما حرف بزنند، پس انگلیسی حرف می‌زنیم و اگر پارسی زبانان، پارسی و اگر یهودیان، یهودی و اگر مسیحی زبانان، مسیحی. ولی زبان مادری ما زبان اسلام است و با آن راحت‌تر می‌توانیم حرف بزنیم و ترجیح ما بر این زبان است، مگر مخاطب نیازمند زبانی دیگر باشد.

آیا می‌گویید یهودیان نیز آدم‌های خوبی هستند؟

آدمیزاد در زمین در گمراهی زندگی می‌کند. چه یهودی و چه مسیحی و چه مسلمان. دین الهی اسلام و مسیحیت و یهودیت ربطی به پیروان آن‌ها ندارد. مانند این است که کسی با زبان عبری فحش دهد و یا مسلمانی با الله‌اکبر آدم بکشد و سپس شما بگویید زبان عبری خوب نیست و یا دین اسلام خوب نیست.

دین‌ها در زمین وجود دارند و هر کدام ریسمانی است الهی که از آسمان برای رهایی انسان آمده است. ریسمان هدف نیست، بالا رفتن آدمی از این ریسمان هدف است.

آیا در ایدئولوژی شما الکل یا گوشت خوک آزاد است؟

هرآنچه در زمین است، برای هدفی مفید است. شما نمی‌توانید بگویید که آیا ورزش مفید است؟ باید بپرسید که برای چه هدفی؟ اگر هدف سلامتی باشد، ورزش مفید است. اگر هدف زوال و نابودی جسم باشد، ورزش ضرر دارد.

الکل نیز برای خوش‌گذرانی موقت جسم و نفس مفید است ولی برای تعالی روح مفید نیست.

آیا شما به شاگردان می‌گویید که الکل نخورند؟

خیر. ما یاد می‌دهیم که هر کاری را آگاهانه انجام بدهید و مراقب باشید تا از هدفی که دارید دور نشوید.

ما نمی‌گوییم چه بخورند و چه نخورند؟ چه بکنند و چه نکنند. بلکه به آن‌ها یاد می‌دهیم که آگاهی خود را و شعور الهی خود را افزایش دهند تا بتوانند خود بفهمند که چه مضر و چه مفید است.

هدف ما، خوردن یا نخوردن نیست، ما نمی‌توانیم لیست بکنیم چه باید خورد و چه نباید خورد، ولی با افزایش تعالی روح و شعور الهی هرکسی خود می‌داند چه باید بکند. این دانستن و رشد و تعالی روح است که ما را قادر به رهایی می‌کند.

آیا به شاگردانتان نمی‌گویید که چه چیزی درست و چه چیزی غلط است؟

هدف ما گفتن کار درست و غلط و محدود کردن انسان نیست. اگر خداوند می‌خواست انسانی با اعمال پاک ولی محدود بیافریند، می‌توانست آدم را در محدودیت‌های زیادی بیافریند. خداوند آدم را در جایی آفرید که بسیار متنوع از همه‌چیز است. پس اگر ما بگوییم چه بکنید و چه نکنید، اعمالی خوب می‌سازیم ولی آدمی آگاه نمی‌سازیم.

هدف از خلقت؛ تربیت ارواحی است که توانایی بسیار بالا و آگاهی‌ای بس عظیم دارند.

ما نیز به جای اینکه بگوییم چه بکنید و چه نکنید، مسیر رشد روح و تعالی را نشان می‌دهیم. بچه کوچکی که چهار دست و پا می‌رود، هر چیزی را از زمین برمی‌دارد و می‌خورد. آدم بزرگ شعور دارد. شما به آدم بزرگ می‌گویید از روی زمین هر آشغالی را برندار و نخور؟ نه. چون رشد کافی داشته و بسیار واضح است. پس توان خود را بر روی سلامت جسم و رشد روان و روح می‌گذاریم.

نتیجه کارِ شاگردان چه می‌شود؟ به چه چیزی می‌رسند؟

کار کردن به خاطر پاداش، قسمتی تاریک از وجود آدم‌هاست. حیوان نیز به خاطر پاداش همه کار می‌کند. رسیدن به تعالی روح به خاطر چیزی نیست و هدفش، رسیدن به چیزی نیست.

«پاداش خوب بودن، خود خوب بودن است. پاداش خشم، خود خشم است. پاداش عشق، خود عشق است»

آیا هرکسی باید سعی کند خدا شود؟

خیر، هرکسی باید سعی کند بهترینی که می‌تواند باشد. شما بهتر از حداکثرِ ظرفیت خود نمی‌توانید باشید. شما نمی‌توانید در رقابت با دیگران، بهتر از آن‌ها باشید. داشتن رقابت، نتیجه بهتری خلق نمی‌کند. فقط کافی است بهترینِ خود باشید، بدون مقایسه خود با دیگران.

مقایسه دیگران را از درون خود حذف کنید و بهترینی که می‌توانید باشید؛ بدون توجه به اینکه دیگران و شرایط چگونه هستند.

 

حرف آخر

هرآن‌کسی که سعی در از بین بردن غرور، شهوت، خشم، طمع، خودپرستی، وابستگی، تنبلی و دیگر نفسانیات زمینی خود دارد، "روح برگزیده از طرف خداوند می‌باشد". هرآن‌کس که هنوز به دنیا، اموال دنیا و زرق و برق دنیا دل خوش کرده و رهایی و آزادی خود را در آدم، اموال و اشیاء می‌بیند، روح او متولد نشده است.

 

رضا