قسمت 6: عناصر زمینی و آسمانی خواندن



عنوان کتاب : منطق الشجره
تگ : آفرینش
شرح خلاصه : منطق الشجره
سطح : عمومی
قسمت 6: عناصر زمینی و آسمانی

 

قسمت ششم: عناصر زمینی و آسمانی

 

دانه خرما گفت: «ای درخت گردوی خردمند، از تو سؤالی دارم. به من بگو که چگونه می‌توانم رشد کنم؟ راز رشد یک بذر در چیست؟ من چگونه می‌توانم خورشید را ببینم و مثل تو در درون او زندگی کنم؟»

درخت گردو گفت: «فرزندم، برای هر بذری در دو طبقه‌ی مختلف از این عالم، امکان سکونت وجود دارد؛ یا در زیرزمین و یا در آسمان. اگر بذری، همانند تو، در زیرزمین باشد، گرچه او دارای همه‌ی چهار عنصر طبیعت است اما ارتباطش با سه عنصر دیگر تنها از طریق خاک، مهیا است. درحقیقت، او جزئی از این خاک است پس ترکیب پیچیده‌ای از سه عنصر دیگر را در خاک و از طریق آن احساس می‌کند. اما در آسمان هرکدام از این عناصر کاملاً مستقل از هم عمل می‌کنند و از آن‌جا که من سر در آسمان برده‌ام نور و گرمای خورشید، آب و هوا را جدا از یکدیگر تجربه می‌کنم.»

خرما گفت: «ای درخت دانا؛ یعنی تو چیزهایی مثل خاک، نور، هوا و آب را به‌طور مستقیم می‌بینی و احساس می‌کنی؟»

گردو پاسخ داد: «بلی، درست است. در طبقات آسمانی، قوانین کاملاً با زمین متفاوت هستند. من عناصر را با قوانین آسمانی تجربه می‌کنم و این اصلاً برایم کار عجیبی نیست. طبیعت همه‌ی عناصر را به ما بخشیده است ولی هرکسی باید خودش صاحب سه عنصر دیگر طبیعتِ خود شود تا از آن‌ها بیاموزد و رشد کند.»

دانه خرما گفت: «پس ای درخت گردو، من و تو مانند هم هستیم با این تفاوت که من بذری در زیر خاک هستم که هیچ‌کدام از عناصرش در اختیار او نیستند اما تو همه‌ی این عناصر را تحت فرمان خود درآورده‌ای. آیا درست فهمیده‌ام؟»

درخت گردو پاسخ داد: «درست است. من به آسمان رسیده‌ام برای همین توانایی آن را دارم، هرآنچه را که بخواهم و به هر میزان که تشخیص دهم، دریافت کرده و آن را ‌وسیله رشد خود کنم. تو هم‌اکنون بذری در زیر خاک هستی که قوانین خاک بر کالبد او حاکم هستند. کالبدی که خاک بر آن حاکم باشد، کالبد قمری نام دارد. پس سه عنصر دیگر تو نیز تحت سلطه‌ی خاک هستند. تو نمی‌توانی میزان آب، باد و نور را برای خود تنظیم کنی و اگر آن‌ها برای تو تنظیم نشده باشند، کالبد قمری تو خواهد پوسید و از بین خواهد رفت. قانون زمین یا همان قانون خاک می‌گوید؛ خاک صاحب همه‌چیز است اما قانون آسمان می‌گوید؛ همه‌چیز به خورشید تعلق دارد. کالبدی که به خورشید تعلق دارد، کالبد شمسی نامیده می‌شود. کالبد شمسی با هیچ تغییر زمینی، از بین نخواهد رفت. در زمین، خاک حاکم بر همگان است ولی در آسمان، خورشید خادم برای همگان است. رحمت آسمان هم به‌خاطر وجود خورشید است.»

دانه خرما گفت: «ای درخت خردمند، تو چگونه این کار را انجام می‌دهی؟»

درخت گردو در پاسخ گفت: «این کار را اعضای کالبدم برایم ممکن می‌سازند و همان‌طور که می‌بینی، کالبد من اعضای مختلفی دارد. قسمت‌های گوناگونی در درون من هستند که به‌خوبی می‌دانند از کجا و چگونه نیروهای لازم را به‌ دست آورند. آوندهای من می‌دانند که چگونه آب را دریافت کنند و در درون من به جریان درآورند؛ همین‌‌طور برگ‌هایم خوب می‌دانند نور خورشید را چگونه جذبِ وجودم کنند. همان‌طور که قبلاً هم گفته‌ام، من؛ ریشه، تنه، ساقه، شاخه، برگ، گل و میوه دارم و از همین اعضای وجودم بسیار آموخته‌ام. من رشد خود را مدیون محبت خورشید و تلاش‌های بی‌وقفه‌ی خودم هستم.»

دانه خرما گفت: «آیا منظور تو این است که عناصر من قمری یا خاکی و عناصری که تو داری آسمانی یا شمسی‌ هستند؟ آیا عناصر من، چون قمری هستند در اختیارم قرار ندارند و عناصر تو از آنجایی که شمسی هستند به فرمان تو عمل می‌کنند؟ آیا اگر من هم سر بر آسمان ببرم، می‌توانم بر اساس رحمت خورشید از عناصر خود استفاده کنم؟

باید اعتراف کنم، من درک چندانی از آسمان و خورشیدی که تو از آن می‌گویی ندارم. من معنای کلماتی مانند برگ، تنه، گل و میوه یا حتی واژه‌هایی مثل کالبدهای قمری و شمسی را نمی‌فهمم اما نمی‌دانم چرا هرآنچه که تو توصیف می‌کنی، چون شهد در کامم شیرین است، حتی اگر ندانم که دقیقاً از چه سخن می‌گویی!»

و دوباره با خود فکر کرد: «درخت گردو باید نماینده‌ی خورشید باشد. او گفت که خورشید را در درونش دارد، پس من درست متوجه شدم. او همان فرستاده‌ی خورشید است.»