حکایت بیست و هفتم: علت فقر خواندن
حکایت بیست و هفتم علت فقر
تنی چند از مردمان به نزد ملا آمدند و گفتند: «ملا! تو دین و مذهب و عرفان تعلیم دهی. آیا ندیدهای که دین چگونه باعث بدبختی و فلاکت ممالک و سرزمینها شده و این همه فقر و مشکلات به بار آورده است؟! پس چرا همچنان چنین مباحثی را درس میدهی؟»
ملارضاالدین گفت: «کدام سرزمین به سبب دین در فقر است؟»
جماعت گفتند: «ایران!»
ملارضاالدین پاسخ داد: «اما بسیارند ممالکی که همین دین را دارند و بسی ثروتمندند؛ فیالمثل سرزمین قطر، امارات و...»
جماعت گفتند: «آنها در بستر دریا نفت داشته و آن را داد و ستد کنند. هرچند ایران هم نفت دارد، اما حکومت آن کشورها دینی نیست.»
ملا لبخندی زد و گفت: «حکومت آنها نیز دینی است اما درحالیکه ثروت بسیاری دارند، آزاد نیز هستند.»
حضار گفتند: «پس اگر در ایران نیز دین آزاد میبود و آنجا میتوانستیم دینهای مختلفی داشته باشیم، ما نیز ثروتمند و آزاد بودیم؟!»
ملارضاالدین گفت: «خیر! لزوماً اینگونه نیست. در هند، آزادی دین وجود دارد. مردمان هند، هزاران دین دارند اما مردمانی ثروتمند و آزاد نیستند.»
جماعت گفتند: «قبول داریم ملا. اما اگر سرزمینهایی را که بویی از دین نبردهاند نظاره کنی، خواهی دید که آنان خوشبختترند و رفاه و آسایش بیشتری نیز دارند؛ همانند سوئد.»
ملارضاالدین گفت: «من اینگونه نمیبینم. اکثر آنان از پیروان دین مسیحیت هستند و دین دارند. البته حکومتی آزاد نیز دارند. اما آیا این بدان معناست که از اساس، وجود و یا عدم وجود دین، عامل بدبختی یا خوشبختی مردمان است؟!»
کسی از میان جماعت گفت: «ملا! راستش را بخواهی اگر از اساس، دینی وجود نداشت، دستاویز هم در اختیار حکومتها نبود که با آن موجبات بدبختی یا خوشبختی مردمان را فراهم آورند؛ فیالمثل همان هند که خودتان مثال آوردید. به گمان من هنوز مشکل اصلی آنان همین دین و مذهب باشد.»
ملارضاالدین گفت: «خودتان میگویید «دستاویز». از کجا معلوم اگر دینی نبود به قول شما دستاویز دیگری نیز نبود؟ فلسفهای دیگر، تفکری دیگر، عقیدهای دیگر و...»
جماعت گفتند: «اما در جهان مترقی امروز، معیار خوشبختی و شادی بشر و جوامع در گرو پیشرفت تکنولوژی، صنعت و شیوهی استفاده از آن است، نه عرفان و دین و مذهب.»
ملارضاالدین گفت: «سرزمین چین، تکنولوژی و صنعت قوی و خوبی دارد که تمامی جهان را فرا گرفته ولیکن مردمانش در رنجی مداوم هستند.»
خلاصه جماعت گفتند و گفتند و ملا پاسخ داد و مثالهای نقض آورد؛ تا جایی که حضار گفتند: «ملا! پس عامل بدبختی مردم ایران چیست؟ چرا مردم ایران شاد نیستند؟ ز چه روی ثروتمند، راحت و آرام نیستند؟»
ملارضاالدین گفت: «نمیدانم!»
جماعت گفتند: «ملا! این همه توضیح دادی و دفاع کردی که در آخر بگویی نمیدانم؟»
ملا گفت: «میدانم که دلایل شما درست نیست! میتوانید به مرجع آمار و اطلاعات مناسبی مراجعه نمایید تا این موضوع برایتان به سادگی روشن گردد. تفاوت من با شما در این باشد که من چون ندانم، بیهوده و براساس اطلاعات ناقص و مخدوش، دلیلی نتراشم که از خشم و تنفرم بیاید و سپس با غرورم آنها را بیان نمایم.»