حکایت سی و یکم: هارمونی در سرزمین پارسیان خواندن



عنوان کتاب : حکایات ملارضاالدین
شرح خلاصه : حکایات ملارضاالدین
سطح : عمومی
حکایت سی و یکم هارمونی در سرزمین پارسیان


شاگردان که در فراغ مصاحبت با ملا بودند، گفتند: «ملا! از چه روی برایمان متونی کتابت نمی‌کنی؟»

ملارضاالدین گفت: «من همواره در سیر و سیاحت و سفر هستم و مرا مجالی از بهر کتابت و نوشتن یافت نگردد.»

یاران‌ گفتند: «ملا! در سیاحت چه می‌کنی که تو را اوقاتی از بهر فراغت نیست؟ مگر از بهر ثبت و کتابت، راهی سیاحت نگشتی؟»

ملارضاالدین گفت: «بلی! قصدم استراحت و کتابت بود اما وقایعی رخ داد که در پس آن‌ها از برای من، درس‌هایی زیبا بود و آن رویدادها سبب شد نتوانم کتابی بنویسم و درسی بگویم.»

یاران ‌گفتند: «ملا! مگر رهسپار کدامین دیار گشته‌ای؟ آیا جنگ و غارتی درگرفت که گرفتار شدی؟»

ملارضاالدین گفت: «مشکلِ جنگ و غارت، اگر جنگجو نباشی حل شدنی است و جنگ را با پیری چون من، کاری نباشد. مشکل من بسی عظیم است. من به سرزمین پارسیان رهسپار شدم.»

شاگردان گفتند: «چه شده ملا؟! بگو! دل‌ناگران گشتیم!»

ملارضاالدین گفت: «خواستم دمی بیاسایم و نمایشی در جعبه‌ی جادویی بینم. جعبه‌ی جادویی، از من اشتراک‌نامه خواست. بر آن شدم تا اشتراک‌نامه‌ای بسازم. اما دور‌زننده‌ای برای اتصال جهانی نیاز بود. پس تلگرافی زدم به مشکوک‌الرعایای‌ میرزا‌باشی، تنی از یارانم ‌که تبحری بر این امور دارد، و از او یاری خواستم؛ وی یاری‌ام کرد تا دورزننده‌ای یابم اما مشکل دیگری ظاهر گشت. تلفن اینجانب ثبت نگشته بود. پس راهی شدم تا تلفن خویش را ثبت نمایم اما حال، سیم‌کارت بنده قطع گشته بود. پس تلفن جدیدی یافتم و دورزننده‌ای مهیا ساختم اما حال، تلفن جدید با آن سازگار نبود. مخلص کلام آنکه مدتی در دوری باطل گرفتار گشتم. پس با خود گفتم رهایش کن، هرچه جعبه‌ی جادویی نشان دهد همان بینم و به پایان که رسد بر سرِ نوشتن و کتابت خویش روم. و حال مدت‌هاست که منتظر پایان همین نمایش تلویزیونی هستم که گویا پایانی بر آن نباشد.»

شاگردان گفتند: «ملا! گفتی درسی آموختی. به ما نیز بازگو!»

ملارضاالدین گفت: «من جعبه‌‌ای جادویی نیاز داشتم و یک تلفن از بهر خویشتن! حال سه تلفن و جعبه‌ی جادویی بزرگی نیز دارم. اما دریغا که این‌ها با یکدیگر در هماهنگی نیستند، پس مرا سودی نباشد از آن دارایی که در آن هماهنگی یافت می‌نگردد.

پس دریافتم که در سرزمین پارسیان، گرچه دارایی بس زیاد است، اما آن دارایی‌ها در هماهنگی با یکدیگر نباشند، پس مردم را راحتی و آسودگی یافت نگردد.»