حکایت چهلم: آل محمد بودن یا نمایاندن خواندن
حکایت چهلم آل محمد بودن و یا نمایاندن
ملارضاالدین با طیارهای در راه سفر بود. طیاره به مقصد رسید و به سختی بر زمین نشست.
تنی از مردم شاد گشتند و بانگ زدند: «بر محمد و آل محمد صلوات». و باقی مردمان نیز صلواتگویان گشتند.
فردی دگر که در طیاره حاضر بود از این عمل مردم معترض گشت و با گلهمندی ناسزا گفت.
ملارضاالدین با دیدن خشم و ناسزای آن شخص، آهی کشید و روی به شخص اول گفت: «چرا خواهان فرستادن صلوات بر محمد و آل او گشتی؟»
شخص با تعصب و شِکوِه پاسخ داد: «ملا! تو با صلوات مشکل داری یا با محمد و ادیان؟»
ملارضاالدین با آرامش گفت: «ای رفیق! پرسش مرا به غیرت و تعصب دینی مبدل نکن و از آن تهمتی مساز. پرسش من، ساده و بیغرض بود. آیا راغبی به آن پاسخ گویی؟»
فرد آرام گشت و گفت: «از چه روی چنین چیزی میپرسی ملا؟! صلوات نیکوست و من فقط خواستم که دعایی کرده باشم.»
ملارضاالدین گفت: «سبب پرسشم این است که علت عمل تو بدانم، که اگر نیاز باشد توصیهای کنم تا دگربار باعث ناسزای مردمان به خودت و اسلام نشوی.»
آن فرد تأملی کرد و گفت: «برای سلامتی اسلام و مسلمین صلوات فرستادم. اشکال آن چه بود؟»
ملارضاالدین گفت: «علتِ به سلامت فرود آمدن طیاره، کیفیت طیارهی ساخت بلاد فرانسه باشد؛ پس اگر بر آنان صلوات فرستی نیکوست.»
فرد گفت: «اما آنها که مسلمان نیستند!»
ملا خندید و گفت: «به درستی که مقصودم همین است. علتی بر تو رخ داده و تو بر علتی دگر دعا کنی. این خطا باعث شود که شخصی به تو و اعتقادات تو ناسزا گوید.»
شخص گفت: «پس چه باید میگفتم ملا؟»
ملا گفت: «پرسشت خطاست. باید بپرسی «چه باید بدانم ملا؟» مشکل، گفتن یا نگفتن نیست؛ مشکل، دانستن یا ندانستن است.»
فرد پاسخ داد: «بلی! درست است. چه باید بدانم ملا؟!»
ملارضاالدین گفت: «محمد و یارانش آمدند و از بهر زنده شدن جان، ما را بسیار آموختند. هرگاه دیدی تنی به واسطهی قدرت عشق محمد، شادیِ الهی در جان و روح خویش دارد، پس صلوات فرست بر محمدی که آموزههای جان را آموخت و آن تنی که با آموزههای محمد به این درجه رسید.»
فرد گفت: «بسیار دشوار است! کجا بیابم؟»
ملارضاالدین گفت: «ابتدا اقرار کن که صحیح است!»
فرد گفت: «بلی! صحیح است.»
ملارضاالدین گفت: «پس گفتی سخت است. بلی! کم پیدا شود آل محمد که در میان سختیهای زمین و جسم، جانی شاد و الهی داشته باشند.
حال پرسشی دارم. عزم آن داری که صلوات فرستی تا اعلام کنی که آل محمد هستی؟ یا خواهی سکوت پیشه کنی اما همچون آل محمد عمل کنی و خشنود و مانند آنان باشی؟ چنانچه رفتارت همچون آل محمد باشد، ناسزایی گفته نشود و دلی دیگر نیز شاد گردد.»