حکایت پنجاه و چهارم: راحتی یا رشد خواندن
حکایت پنجاه و چهارم راحتی و یا رشد
شخصی ملا و یارانش را بدید که به انجام کاری بس دشوار و سخت مشغول بودند. وی با طعنه به آنان گفت: «ملا جان! میبینم که در تکاپو و دردسر بسیار هستی.»
ملارضاالدین گفت: «بلی! کارهای فراوان و مختلفی دارم و مشغول هستم.»
شخص خندید و دوباره گفت: «ملا جان! خب خودت برای خودت دردسر درست کردهای؛ درست است؟»
ملارضاالدین گفت: «بلی! درست است. من کارها و وظایف بسیاری دارم.»
شخص با طعنه و خنده گفت: «ملا! تو مشغول انجام امور الهی هستی و من هیچ کار الهیای انجام نمیدهم، اما من در آرامش به سر میبرم، در حالی که تو همواره در دردسر و تکاپو هستی. اگر هر دوی ما به آن دنیا رویم، مرا پاداش دهند به سبب اینکه همیشه آرام و بدون دردسر زندگی کردهام و تو را مجازات کنند.»
ملارضاالدین نیز تبسمی کرد و با شوخی گفت: «بلی! ممکن است بارگاه الهی از تو تشکر کند که هیچ کاری به غیر از زندگی تکراری و روزمره انجام نمیدهی اما اگر من کار نکنم، توسط بارگاه الهی مجازات خواهم شد. همانا پاداش الهی در آن دنیا به شناخت و انتظاری که از ما میرود بازمیگردد. پس خوشحالم که شما هیچ کار خاصی انجام نمیدهی و زندگی سادهی روزمره و آرامی را انتخاب کردهای.»
شخص دریافت که ملا به او کنایهای گفته است، اما او هنوز عمق کلام ملا را درک نکرده بود. از این روی با حال و احوالی گرفته پرسید: «خب ملا! چرا اینقدر کارهای جدید انجام میدهی و راحت زیستن را در دارایی و ملک خود انتخاب نمیکنی؟»
ملارضاالدین با مهربانی گفت: «ای دوست عزیز! اگر تو در زندگی راحتی هستی، معنی آن این است که در محدودهی خویش هستی و از حاشیهی امن خود خارج نمیشوی.
کسی که از محدودهی امن خود خارج نمیشود، زندگی راحتی دارد. این نشاندهندهی راحتی شخص است، اما نشاندهندهی عدم رشد آن شخص نیز میباشد. یک انسان الهی، فردی است که رشد میکند و از حاشیهی امن خود بارها و بارها خارج میشود.
خروج از محدودهی امن، دردسرهای فراوان دارد اما رشد نیز به همراه میآورد. زمانی سرزمینی بسیار کوچک داشتم. حتی اینگونه میپسندیدم که با همکاران خود صحبت نکنم تا اذیت نشوم. امروز آن محدودهی کوچک به سرزمینی بزرگ تبدیل گشته، زین سبب که انتخاب من زندگی راحت نبوده و من زندگی رو به رشد را انتخاب نمودهام.
حال تو نیز انتخاب کن؛ راحتی یا رشد»