حکایت شصت و نهم: واقع ببین و بهبود بده خواندن



عنوان کتاب : حکایات ملارضاالدین
شرح خلاصه : حکایات ملارضاالدین
سطح : عمومی


جمعی از دوستان به گرد ملارضاالدین نشسته بودند و از وی پرسیدند: «از عجایب سرزمین زیبای ایران چه دیدی؟ گویند سرزمینی قدیمی و با عمارت‌هایی شکیل و فرهنگی کهن باشد. از آنجا برایمان باز گو ملا.»

ملارضاالدین گفت: «بسیار مواردی جالب دیدم. مردمانشان مفتخر به گذشته‌ی دورشان هستند؛ چون نه حال خوبی دارند و نه امید و تلاشی برای آینده. هر آن کس که خشمگین است و مدام علیه دیگر ایرانیان است، نام وطن‌پرست برای خود گزیده است. هر آن کسی که خَیّر است و قصد کمک مالی دارد، دزد نامند و او را توهین کنند. دزدانشان را سرمایه‌گذار می‌نامند و سر و دست برای پول دادن به ایشان می‌شکنند. از این رو خیّرین بی‌مصرف‌اند و بی‌محب‌اند و سرمایه‌گذاران سرشان شلوغ است و محبوب‌اند. مردمانی دارد که قلبشان مرده و غمگین است اما ظاهرشان آرایش‌کرده و خندان است. مردمانی که پول خویش صرف سلامتی، ورزش و سامان بدن خود نکنند بدین بهانه که فقیرند، اما ده‌ها برابر آن به جیب طبیبان روانه کنند که گوشه‌ی لب و دهان خویش، شکل دگر سازند و یا ابعاد و وزن فلان قسمت از بدن خود تغییر دهند و به آن زوایای جزئی خرسندند. مردمانی دارد که گویند دروغ حرام است اما از سر صبح تا آخر شب همگی تعارف‌های دروغین کنند و باور دارند که اگر به دروغ تعارف نکنند، بی‌احترامی باشد.»

جماعت گفتند: «ای شیخ! منظورمان طبیعت ایران و ساختمان‌های قدیمی و باستانی ایران بود.»

ملارضاالدین گفت: «آهان! بله درست است! آثار باستانی ایشان، حال یا منطقه ممنوعه از بهر ورود است و یا جایگاه حک یادگاری و نوشته‌های جوانان و عاشقان گشته. دیگر جای باستانی زیادی نمانده. مردمانی دارد که طبیعت پیرامونشان را آلوده سازند و احترامی برای طبیعت قائل نیستند؛ حتی گاهاً با لج و لج‌بازی طبیعت را کثیف کنند.»

یاران گفتند: «یعنی چه که با لج‌بازی کثیف کنند؟!»

ملارضاالدین گفت: «روز سیزده فروردین، روز طبیعت است و مردم باید به طبیعت روند و آشغال‌ها را جمع‌آوری کنند اما آن‌ها در آن روز، طبیعت را به قصد کثیف کنند.»

جماعت گفتند: «ملا! منظورمان اصلاً مردم نبود اما تو مردمان را بینی و پاسخ دهی. بی‌خیال شو ملا جان. شما منفی‌نگری و دیگر از شما سؤال و نظر نپرسیم.»

ملا گفت: «عالی! حال فقط موردی خاص خاطرم آمد. اجازه دهید آن را نیز بازگو کنم. مردمان ایران، مدام در حال تعریف و تمجید خود هستند و صدای انتقاد نپذیرند و آن را خفه کنند. من ایرادات را به دلیل منفی‌بینی نگفتم بلکه امیدوارم هر کسی که بشنود، دیگر این ناشایست‌ها مرتکب نگردد و عملی بهتر کند.»