حکایت چهل و هشتم: ریاضت؛ دوری جستن از رنج خواندن
حکایت چهل و هشتم ریاضت دوری جستن از رنج
شخصی به رهی ملارضاالدین را بدید؛ پس به نزد وی آمد و گفت: «ای ملا! من شنیدهام که تو و شاگردانت از زیباییهای دنیا و لذات آن بینصیب هستید و همچنین در ریاضت و سختی، عمر میگذرانید.»
ملارضاالدین گفت: «آیا منظورت از زیباییهای دنیا، معاشرت با نِسوان، لذتجویی و کامراویی از این دنیا باشد؟»
شخص پاسخ داد: «زیبایی زنان یکی از وجوه لذات این دنیا است، زیباییها و تفریحاتی دگر نیز وجود دارند که شما از آنها بینصیب ماندهاید.»
ملارضاالدین گفت: «آیا دگر مردمان، با لذات این دنیا در شادی و سرور به سر میبرند؟»
شخص پاسخ داد: «خیر ملا! مردمان دنیا جملگی در رنج و عذاب هستند. اینها را زین سبب گویم که دنیا رنجهای بسیار دارد و لذات اندک. اینگونه است که مردم رنج بسیار تحمل کنند و اندکی کام از این دنیا گیرند؛ که البته شاگردان تو، همان لذات را نیز ندارند.»
ملارضاالدین تبسمی کرد و گفت: «ما شادیم و دنیا در رنج. حال توصیهی تو این است که ما مانند آنان در رنج باشیم؟!
ماهیّت این دنیا رنج و زحمت است. ریاضت یعنی دوری از رنج. اگر آدمی را حاصلی از این رنج و زحمت به دست آید، پس شادی و رضایت از پی آن خواهد آمد. از این روست که شاگردانم را هدفی و حاصلی در پیش است. جمله شاگردان شاد و راضی هستند؛ ولیکن مردمانی که هدفی ندارند، رنج دنیا چون نیرویی سنگین بر آنان فشار آورد و جملگی در دام شهوت و لذت گرفتار آیند، که این خود رنجی بسیار بزرگتر برای ایشان خلق کند.
اگر هدف تو از رنج زندگانی روشن گردد، آنگاه شادی به سراغت خواهد آمد و فعال و کوشا خواهی شد و نیازی بدان لذاتی که گفتی، نباشد.»