حکایت دوم: غم عالم و شادی عارف خواندن



عنوان کتاب : حکایات ملارضاالدین
تگ : احساسات , استاد , شادی , وابستگی
شرح خلاصه : حکایات ملارضاالدین
سطح : عمومی

 

به ملارضاالدین گفتند: «تو مجنونی! همیشه سرخوشی و شادمان! پنداری غمِ عالم نداری.»

ملارضاالدین گفت: «من تنها کسی هستم که غمِ عالم دارم؛ اما شما تنها غمِ اسباب و خلایق دارید در این عالم. حال آنکه من غمِ خودِ عالم را دارم که چنین مخلوقاتی دارد.»

گفتند: «پس چرا چنین مسروری؟»

ملا گفت: «چون مخلوقی‌ام که خود نخواهم باری بر دوش این عالم باشم!»