حکایت سی و سوم: محبت واقعی یا شکست و تخیل خواندن
حکایت سی و سومین محبت واقعی و یا شکست و تخیل
جماعتی مشغول صحبت بودند و از کمالات خود سخنها میگفتند.
شخصی گفت: «من عشق و محبت فراوان به تمام مردمان عالَم دارم. مردمان سرزمین هند و چین، مشرقزمین و مغربزمین، همه و همه. محبتِ دل من بسیار است. البته اندکی اکراه دارم زمانی که در جمع ایرانیان و همسرزمینان خویش هستم.»
شخصی دگر گفت: «من نیز در جمع مردم ایران زمین، احوالم خوش نباشد و آنگونه که باید و شاید، خشنود نبوده و اغلب از ایشان دوری میگزینم.»
فردی دگر گفت: «من نیز خوش ندارم با پیروان فلان دین و مذهب معاشرت کنم اما با دگران ارتباطی به غایت نیکو دارم.»
خلاصه هر کسی از کمالات خویش گفت و اشکالات گروه، کشور و دینی دگر را برشمرد.
ملارضاالدین که تا بدین لحظه خاموش نشسته بود، به سخن آمد و گفت: «شما ضعفهایتان را با افتخار و همچون فضیلت بیان میکنید. و این، چه اندازه عجیب است!»
جماعت گفتند: «خیر ملا! ما خصوصیات خویش گفتیم و از احوالاتمان و خصوصیات آنها که با ایشان خوش و خرم نبودهایم؛ و نیز علت نقصهای ایشان برشمردیم. آیا در این کار اشکالی هست؟ ما با اکثر عالَم و عالمیان خوشحال هستیم.»
ملارضاالدین گفت: «آنگونه که مطرح کردی، خیر! اما شما اظهار داشتید که از همراهی با مردم مملکت خود عاجزید، و آن بیگانگان و اغیار که نمیشناسید دوست دارید. از نظر شما آیا این یک مرض نیست؟
این مرض، بهسان آن میماند که کسی بگوید من از همراهی با همسر خویش و مصاحبت با وی اکراه دارم، اما در همراهی و همنشینی با باقی زنان، خوب هستم و بسی مشتاق که با آنان معاشرت نمایم. پس در اغلب مواقع با همگان خوب هستم، اما درصد اندکی با همسر خود.
گرچه تأسفآور باشد اما این نیز حقیقتی است و ضعفی همهگیر که کسی به آن اعتراف ننماید. اگر گوش بسپارید، علت اصلی آن به تفصیل خواهم گفت.»
جماعت گفتند: «بازگو ملا، دریغ مدار.»
ملارضاالدین گفت: «هرگاه در هر موضوعی چنین فکری داشتید، بدانید که در آنجا شکست خورده و مغلوب بودهاید. اگر همراهی با زنان دگر را بیشتر میپسندید تا با همسر خود، این نشان آن باشد که در عشق خود ناکام بودهاید.
هرگاه گفتید که از همنشینی با همسرزمینان خویش اکراه دارید، پس در زندگی اجتماعی با آنان مغلوب گشتهاید. اگر شخصی در عشق با همسر، در روابط اجتماعی با هموطن، در امور کاری و حرفهای و غیره، موفق بوده است، چنین نگوید.»
جماعت گفتند: «یعنی چه موفق بودن یا نبودن؟!»
ملارضاالدین گفت: «رضایت شما از آنچه که تجربه داشتید، نشان از موفقیت شماست، و عدم رضایت و گلهای که شما از چیزی، جایی و یا گروهی دارید، نشاندهندهی شکست شما باشد. هیچ فرد موفقی از اوضاعی که در آن بوده، بد نمیگوید.
حال تعریف نمودن از جایی که نمیشناسید و نمیدانید، نشانهی شکست و ایجاد توهم و تخیلی جدید برای شماست. یقیناً اگر آنجا نیز زندگی کنید و نتوانید موفق شوید، از آنجا نیز راضی نخواهید بود.»