حکایت سی و نهم: آزمون الهی خواندن
حکایت سی و نهمین آزمون الهی
فردی نزد ملا رسید و با لحنی تمسخرآمیز گفت: «اگر خداوند به تمامی امور آگاه است، پس از چه روی از ما آزمون گیرد؟»
ملارضاالدین خندید و بگفت: «مگر خدا از شما آزمون میگیرد؟»
فرد پاسخ داد: «اینگونه گفتهاند. اکنون سؤال من این است که خداوندی که از تمامی امور عالَم باخبر باشد و عالِم به تمامی اعمال و دانش ما نیز باشد، پس حُکماً از نتیجهی آزمون الهی که از ما گیرد نیز آگاه است.»
ملارضاالدین خندید و گفت: «آیا خداوندی عظیم و خالق جهانی بیانتها را به قدر موجودی آزمونگیر، حقیر پنداشتی؟ چگونه توانستی پروردگار عالمیان را چنان حقیر شماری که مسئول آزمون انسانها باشد؟ شاید هم غرورت تو را به اندازهی عظمت او بزرگ پنداشته است.»
فرد گفت: «مگر او عالِم به همهی علوم نیست؟ پس اگر او آزمون نگیرد، چه کسی آزمون گیرد؟»
ملا گفت: «از تو پرسشی دارم، آن را پاسخ گو؛ باشد که مثالی برای روشن ساختن توضیح من گردد.
بزرگ یا رهبر سرزمین شما کیست؛ کسی که راهبر مملکت بوده و آگاه به امور سرزمین خویش و مسئول تمامی تصمیمات آن است. حال تصور کن کودکی در مکتبخانهای مشق کرده و امتحان میدهد. آیا رهبر و والی مملکت را از نتیجهی درس و مشق و امتحان و امور آن کودک آگاهی است؟»
شخص خندید و گفت: «خیر! او بسیار فراتر از این است. کارنامه و مشق کودکی در مکتبخانه، مشغولیت راهبر یک سرزمین نیست. او تصمیمات مهم حکومتی گیرد.»
ملارضاالدین گفت: «بلی. والی سرزمین به همراه هیئت خود، امور آموزش و پرورش را وضع نموده، و معلم و ناظم را به مکتب گماشته، و کودک در آن دیوان کار کند و فرا گیرد.
حال خداوند متعال نیز خلقتی بس هوشمند و عظیم آفریده و در درون هر سیاره و انسان نیز مجموعهای پیچیده پدید آورده است. سپس، ناظر و ناظم و نماینده خلق کرده است. مجموعهی خلقت را نیز هوشی باشد و در درون آن نیز، نیروها و فرشتگانی به عنوان مسئول آزمون گماشته شدهاند. گرفتن آزمون، کار آنان باشد و سپس نتیجهی آزمون را ثبت و ضبط کنند. ناظران و ناظمان ندانند که نتیجه چیست و بیطرف و بدون قضاوت قبلی آزمون گیرند؛ چون خداوند آنها را چنین آفریده است.
پس ای رفیق، بدان که پرسشت حاکی از جهلی برخواسته از عدم شناخت خداوند عظیم و مجموعهی آفرینش اوست.»