حکایات ملارضاالدین



نویسنده : استاد رضا
سطح : عمومی
شرح خلاصه : «ملارضاالدین» شخصیتی تخیلی است که قهرمان داستان‌های طنزگونه اما حکمت‌آموز این مجموعه است. این حکایات با طنزی تلخ تلاش بر نشان دادن گوشه‌های پنهان رفتارهای شخصی و اجتماعی دارد که عامل درد و رنج بشر است.

 

خوانندگان عزیز کانال «حکایات ملارضاالدین»


داستان‌های کوتاهی که می‌خوانید همگی راوی بگومگوهای شخصیتی ملیح و طناز به نام «ملارضاالدین» است با مردم کوچه و بازار، که در قالب این مکالمات بنا دارد به خوانندگان خویش پیام‌های حکمت‌آموزی برساند.
از این رو، شخصیت ملا یک عارف تمام‌عیار را نمایندگی نمی‌کند و مخاطبین نباید انتظار رفتار و گفتاری معصومانه و بی‌عیب و نقص از او داشته باشند.
ملای قصه‌های ما شخصیتی است که در عین آن که تیزبین و حکیم است، ساده‌دل و حاضرجواب نیز هست و به ضرورت و به هدف جذابیت داستان، گاهی رفتارهایی عوامانه نیز از خود نشان می‌دهد؛ به طور نمونه او بسیار با منتقدینش -به قول امروزی‌ها- کل‌کل نیز می‌کند.

فصلهای کتاب

حکایت اول: دانش الهی ابزار است و نه محصول؛ محصول بستگی به شعور استفاده از ابزار دارد.
حکایت دوم: غم عالم و شادی عارف
حکایت سوم: حکمت نام ملا
حکایت چهارم: سِرّهای درون سَر
حکایت پنجم: شلغم
حکایت ششم: حرف زدن پشت سر ملا
حکایت هفتم : عقل عاقل نمایان
حکایت هشتم : طعام خوردن و غرور
حکایت نهم: دانش ملا ابزار است و شعور شنونده سازنده
حکایت دهم: حکایت مرغ و تخم‌مرغ
حکایت یازدهم: حدود سالک
حکایت دوازدهم: قدرت و خرد خاموشی
حکایت سیزدهم: سنگ محک
حکایت چهاردم: علت اجماع
حکایت پانزدهم: احد بودنم، باید همیشه!
حکایت شانزدهم: صوفی و صفوی
حکایت هفدهم: جشن و سرور بی‌پایان
حکایت هجدهم: روزه
حکایت نوزدهم: فیلسوف
حکایت بیستم: رهایی و تولد
حکایت بیست و یکم: چهارشنبه‌سوری
حکایت بیست و دوم: عید
حکایت بیست و سوم: راز جوانی
حکایت بیست و چهارم: محبت و هماهنگی
حکایت بیست و پنجم: موجب خلقت
حکایت بیست و ششم: دیکتاتوری یا دموکراسی
حکایت بیست و هفتم: علت فقر
حکایت بیست و هشتم: ملا و قوانین
حکایت بیست و نهم: نیاز، خرافه خلق می‌کند
حکایت سی‌ام: هماهنگی یا تقابل
حکایت سی و یکم: هارمونی در سرزمین پارسیان
حکایت سی و دوم: تحول ادراک ذهن، تغییر زجر ساب‌کانشسنس
حکایت سی و سوم: محبت واقعی یا شکست و تخیل
حکایت سی و چهارم: هدیه از بهر نیاز دگران، یا از بهر شیرین ساختن خود؟!
حکایت سی و پنجم: دین و دین‌نما
حکایت سی و ششم: قدم اول، محبت
حکایت سی و‌ هفتم: تضاد جامعه
حکایت سی و هشتم: بها
حکایت سی و نهم: آزمون الهی
حکایت چهلم: آل محمد بودن یا نمایاندن
حکایت چهل و یکم: سجده و شیطان
حکایت چهل و دوم: خواهانم خود واقعی‌ام باشم
حکایت چهل و سوم: بیداری روح
حکایت چهل و چهارم: زیبایی روح
حکایت چهل و پنجم: تعصب ذهن
حکایت چهل و ششم: دلسوزی و یا کمک حقیقی
حکایت چهل و هفتم: از عجایب پارسیان
حکایت چهل و هشتم: ریاضت؛ دوری جستن از رنج
حکایت چهل و نهم: دانستن مفید
حکایت پنجاهم: نصیحتی طلایی
حکایت پنجاه و یکم: خدا
حکایت پنجاه و دوم: تضاد سازنده
حکایت پنجاه و سوم: زن، زندگی، آزادی
حکایت پنجاه و چهارم: راحتی یا رشد
حکایت پنجاه و پنجم: عشق
حکایت پنجاه و ششم: تو را خواهم؛ اما همان‌گونه که خود پسندم!
حکایت پنجاه و هفتم: وفای به استاد
حکایت پنجاه و هشتم: سیرت زیبا و صورت زیبا
حکایت پنجاه و نهم: نیک
حکایت شصتم: درک ارزش کلام
حکایت شصت و یکم: بندگی
حکایت شصت و دوم: شادی حقیقی
حکایت شصت و سوم: وحدت و کثرت
حکایت شصت و چهارم: وطن‌پرست
حکایت شصت و پنجم: پرسشگر، مسئول کشف حقیقت است.
حکایت شصت و ششم: سنگ محکی بر شناخت سرزمین وجود
حکایت شصت و هفتم: بازتاب
حکایت شصت و هشتم: راه و بیراه
حکایت شصت و نهم: واقع ببین و بهبود بده
حکایت هفتادم: پذیرش